هر وقت حرف از زیبایی ها و جمالت می خوام بزنم ،دنیا را زیر و رو میکنم واسه یه عکس که گوشه ای از زیبایی تو را به تصویر بکشه ،ولی خودم می دونم هیچ کدومشون شبیه تو نیست ،هیچ کدومشون لایق نسبت دادن به تو نیست ،ببخشید تورا خدا ،شرمندم ،چکار کنم عکسی ازت ندارم ،مجبورم متوسل بشم به عکس زیبا رویانی که قنشگیه همشون رو هم دیگه به پای خم ابروی تو هم نمیرسه ،جسارت من را ببخش و عذر خواهی من را بپذیر زیبا تاج سر من....
بهترین من همیشه مراقب خودت باش ،جان علی سالم برگرد کنارم رویای شیرین من....
جون راحله راست می گم ،قبلاً هر روز که می گذشت بیشتر دلم واست تنگ می شد ،بیشتر عاشقت می شدم ،بیشتر دوست داشتم ،حالا روندش تند تر شده انگار،ثانیه به ثانیه بیشتر بی قرارتم ،الان دیگه رسماً دارم جون می دم تو دلتنگیت....
دلم می خواد باهات حرف بزنم ،سیر نمیشم از شنیدن صدات ،ولی خوب مزاحمت نمیشم ،زنگ نمیزنم ،تند تند پست می زارم پشت سر هم ،درد و دل می کنم واست ،بال و پر می سوزونم ،جون میدم تا بالاخره دلم آروم بگیره رویا....
احتمالاً اگه الان بیای و سر رو سینم بزاری هیچ صدایی نمیشنوی ،قلبم طاقت عشقت را نداشت ،طاقت غمت را نداشت ،طاقت انتظارت را نداشت ،راحله جون قلب من ضعیف بود طاقت هیچ کدوم را نداشت ولی تقدیر همه را بهش تحمیل کرد ،امروز دیگه صداش را نمیشه شنید چون دیگه قوتی واسه نبودت باقی نمونده بود ،همین که نزدیکم نیستی کارم دیگه تمومه ،زود برگرد لطفاً ،نور چشمم زود برگرد تا دیر نشده....
لبم غیر نامت نوایی ندارد راحله....
اسم قشنگت را همین طور مزه مزه میکنم....
وای که چقدر شیرینه نامت عزیز دلم....
چقدر خوش عطره....
چقدر خدا دوستم داشت که من را دیوونه تو کرده ،آخه این شکلی اجازه داده تو بهشتی که وعده داد تو همین دنیا قدم بزنم....
اجازه داد دیوونه وار دوستت داشته باشم و مست وجودت بشم....
واااای که دیوونه تو بودن چه حالی داره راحله....
راحله ،راحله ،راحله ،خوب فکر کن به حرفی که میزنم....
تموم شهر تو را می خوانند....
تنها منم که تو را مینویسم....
این تفاوتی است آشکار بین کسانی که نقاب به چهره دارند و کسی که خدا داند سینه سوخته و مجنون توست....
ممنون که قبول کردی بیشتر کنارم باشی ،بهاش جان هم اگه باشه ،دریغ نمیکنم....
فدای یک لحظه نگاهت....
بی تاب و منتظرتم....
هیچ کجا خونه آدم نمیشه راحله ،زود به زود به خونت سر بزن ،خونه چشم به راهته....
من که کلاً توفیق زیارتت را ندارم ،به خدا گله دارم ،اینقدر تو را در برابر من قرار داد تا بهت دل و دین باختم ،حالا که نفس کشیدنم در گروی دیدن تو و شنیدن صداته ،با گرفتن همه چیزت ازم راه گلوم را بسته ،مَثَل من به مَثَل بیماری میمونه که خودش را تا تو در بیمارستان رسونده ولی در اثر بی تفاوتی همه ،همونجا جون میده ،نه دکتر هواسش بهش هست ،نه پرستار و نه رئیس بیمارستان که تو قصه ما همون خدا باشه و دکتر و پرستار هم شما....
طبیب من ،اولاً واسم خیلی دعا کن چون راحله خونم شدیداً افتاده پائین حالم خیلی بده ،حالا باور میکنی یا نه به خودت مربوطه ولی این روزا رسماً دلتنگیت رو جسمم اثر بد گذاشته ،حالشا ندارم شرح بدم ولی خوب نیستم ،دوماً یه فکری بکن من تا زندم بیشتر ببینمت ،این شکلی دووم نمیارم ،مرسی....
گرفتن داریم تا گرفتن....
یکی میره دست یارو می گیره....
یکی هم فقط دلش می گیره....
آی امان از وقتی دل آدم می گیره....
تو نبودت دلم خیلی گرفته راحله....
دیروز عصر که از شهرک برمی گشتم سمت کارخونه تو داشتی می رفتی ،تو سر پایینی گردنه از کنار هم گذشتیم ،من تو یه سمند بودم سمت شاگرد نشسته بودم ،حساب کردم شاید یک دهم ثانیه طول کشیده تا تو از کنارم رد شدی ،ولی تو همون مدت خیلی کوتاه قلبم را از تو سینم کندی ،می خواستم بدونم چطوری این کارا می کنی؟؟چطوری می تونی در کسری از ثانیه کسی را به آتیش بکشی ،واقعاً واسم شگفت انگیزه ،بعد به من ایراد میگیری به خاطر علاقه ای که بهت دارم در حالیکه ماهیت وجود نازنینت در کسری از ثانیه زیر و زبرم میکنه ،همین یک لحظه دیدنت قلبم را از تو سینه جدا کرد،جدا کرد راحله ،جدا کرد ،این شکلیش را تا حالا ندیده بودم دیگه ،سالم باشی عزیزم....
راستی یه کمم آروم تر رانندگی کن لطفاً ،صد بار تا حالا بهت گفتم دختر ،صد بار گفتم یه تار موی تو شاهرگ منه ،پس لطف کن آروم تر رانندگی کن جان بچه هات ،همین طوریشم روزی هزار بار میمیرم از دل نگرانیت ،چه خبرته؟؟آروم برو ،جان علی آروم برو....
سلام گلم ، تو را خدا ببخشید ،من فکر می کردم دیروز ولنتاینه ،نگو امروزه ،شرمندم به قرآن ،اللهی فداتشم ،پست های دیروزما امروز پذیرا باش نازنین ،جونم فدات...
تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست
دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
چشم جادوی تو خود عین سواد سحر است
لیکن این هست که این نسخه سقیم افتادست
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
زلف مشکین تو در گلشن فردوس عذار
چیست طاووس که در باغ نعیم افتادست
دل من در هوس روی تو ای مونس جان
خاک راهیست که در دست نسیم افتادست
همچو گرد این تن خاکی نتواند برخاست
از سر کوی تو زان رو که عظیم افتادست
سایه قد تو بر قالبم ای عیسی دم
عکس روحیست که بر عظم رمیم افتادست
آن که جز کعبه مقامش نبد از یاد لبت
بر در میکده دیدم که مقیم افتادست
شعر از حافظ
نگار من ،ای کاش مجال این را داشتم که هر دم جون ناقابلم را فدای رخت کنم ،در برابر چشمان تو تنها این جون منه که شاید شایسته پیش کش کردن باشه ،چی می مونه دیگه غیر از اون ،چی تقدیمت کنم تو این روز؟چی باید پیش کشت کنم که لایقت باشه ؟راحله ای کاش مجالی بود تا به دست خودم جونما فدات می کردم....
مرا عاشقی شیدا....
فارغ از دنیا....
توکردی ، توکردی....
مرا عاقبت رسوا....
مست و بیپروا....
توکردی ، توکردی....
نداند کس ، جانا ، چهکردی....
چهها کردی با ما ، چهکردی....
دو چشمم را دریا....
درافشان ، گوهرزا....
توکردی ، توکردی....
روان ازچشم ما....
گهرها ، دریاها....
توکردی ، توکردی....
اگر مهری رخشد ، توآن مهری....
اگر ماهی تابد ، توآن ماهی....
اگر هستی پاید ، تو هستی....
اگر بودی باید ، تو بودی....
دیروز نبودم ،تسنیم حالش خوب نبود تب داشت ،موندم خونه ،واسه همین پست نزاشتم ،دلم واست خیلی تنگ شد ،می دونی سخت عادت کردم به بال و پر سوزوندن واست ،خوشحالم که حالا دوباره اینجام و فرصت دارم واست درد و دل کنم...
حالِ دلم چو زلف تو پریشان از غم فراق
خسته شدم من از این درد و غم فراق
باران مهر تو چون شد نسیب ما
بر باد رفت همه عمر در غم فراق
ای راحله کاش می دیدی که چیست
آهی که برخاست هر دم از غم فراق
هرگز نمی روم به منزلی که نباشد جای تو
زندان بُوَد ،به میزبانی غم فراق
باران اشک من می رود به دنبال پای تو
ای یار نصیحتم نکن ،خو کرده ام با غم فراق
شعر از علی طاهری که خیلی دلش واست تنگ شده....
چه حرف بی ربطیه که مرد گریه نمیکنه....
یه وقتایی اونقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتونی گریه کنی....
مخصوصاً وقتی تا سر حد جون به کسی وابسته ای و هیچی ازش نداری....
مخصوصاً وقتی بعد چند روز که هر کدومش به اندازه سالی طول میکشه نگار زیبات را ببینی ولی نتونی سلامش کنی ،نگاهش بهت دوخته نشه ،نشه باهاش حرف بزنی ،وقتی دوباره باید مدت ها چشم انتظار بمونی....
الهی فدات شم عزیزکم....
بیا و مهربانی کن ،به رنگ چشم زیبایت دلم را آسمانی کن ،کاش زندگی فیلم بود اونوقت میزدیم عقب ،تو دوباره رد میشدی ،و من یه بار دیگه میدیدمت ،این بار تندتر میدویدم تا از جلوت رد شم ،خنده داره شاید ولی دنیای محبتی که من توش زندگی میکنم از این ایستگاه ها زیاد داره ،امید دارم باور کنی ،دم میخواست از دوستام بپرسی که امروز از صبح چقدر حالم بد بود ،کمت داشتم ،محتاجت بودم ،مثل اکسیژنی واسه من ،نباشی احساس خفگی میکنم ،وقتی دیدمت خوشحال بودم که داری رد میشی به قدر سلامی باهات باشم ،گفتم درمونم اومد ،ولی نسیبم نشدی راحله ،رفتی....