غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

سپاس خدایی را که مرا با غم او آشنا کرد...
روزی که به این خلوت آمدی و ندیدی سخنی تازه از دل خستم،بدان دیگر نمانده نفسی در سینه ام ،چون من تا آخر عمر برایت می نویسم...


چه حس قشنگیه وقتی یکی میشه محرم دلت....

یکی که بهش اعتماد داری....

بهت اعتماد داره....

از دلتنگی هاش برات میگه....

از دلتنگی هات براش میگی....

آروم میشه....

آروم میشی....

حسی که هیچ وقت از بین نمیره....

این حس مثل قطره های بارون پاکه....!!


علی طاهری
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


راحله ،دیریست کویر دلم خشک شده و تنها امید تو زنده است ،هوای باریدن نداری مولا ؟؟؟

علی طاهری
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


همین طوری که با هم حرف می زنیم تلفنی ،اسم دوم می خوام واست بزارم ،اسم خودت که ماهه خیلی هم بهت میاد ،ولی من می خوام اسم دومت را بزارم دلآرام....

چون کنارت دل آرومم ،اسم دومت را می زارم دل آرام....

دل آرامم راحله....

علی طاهری
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر



راحله بهت گفتم تا ابد برات می نویسم ،هنوز هم سر حرفم هستم ،تا زنده ام می نویسم....

اما چشم هام را اگه می خوندی برای یک عمر از تو نوشتن کافی بود....

علی طاهری
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خیلی نیاز دارم باهات حرف بزنم ،ولی نمی دونم زنگ بزنم ،نزنم ،چه کار کنم....

علی طاهری
۰۷ اسفند ۹۴ ، ۰۹:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
گفتم من از تو تنها ترم ،تنها که باشی حرف ها به جای گلو از چشمانت بیرون می آیند....
علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه روز تو ماشین بودم ،همین چند وقت پیش ،بارون میزد به شیشه ماشین ،می خواست باریدن را نشونم بده ،ولی نمیدونست چشم من خلاصه همه ابرهاست....

دوباره اشک....


باران گرفته دوباره ،راحله چتر برده ای ؟

                               ترسم که اینبار بمیرم من از این غم ،چتر برده ای ؟

امروز دوباره ابرهای نگاهم گرفته اند

                               ترسم که خیس شوی آخر ،چتر برده ای ؟

دلواپسم نباش راحله،هنوز زنده ام

                               دلواپس توأم هر دم ،چتر برده ای ؟

یک روز می رسد که برایت نمی چِکم

                               آن روز که مُرده ام دگر ،چتر برده ای ؟

تا آن دمی که بگیرم تو را سخت آغوش

                               غم دارد آسمان دلم ،چتر برده ای ؟

تا لحظه ای که بَهایَت ندانم چیست

                               خون می چکد دوباره از این چشم ،چتر برده ای ؟

آنگاه که دوباره ببینمت راحیل

                               جایم بده به زیر چتر خودت ،چتر برده ای ؟

.

شعر از علی طاهری ،همین الان که هنوز تو دفترم نشستم و در توأم هنوز ،سخت گرفتار و برایت می بارم....



علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


ای آنکه طبیب درد مایی....

این درد ز حد رفت چه می فرمایی ؟؟؟؟

علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


راحله ،جان علی بیا نگاه کن ببین تو دنیای من چه خبره....

یادت میاد کمی قبل تر واست نوشتم یه وقتایی که نماز می خونم اینقدر به تو فکر می کنم تو نماز که میشه صدای فریاد خدا را شنید؟؟یادت میاد ؟می تونی بری تو پست های قبل نگاهش کنی ،روز 25 بهمن نوشتم واست....

حالا که بلند شدی رفتی به نیت تو و دل تنگی که واست داشتم بعد رفتنت یه فال حافظ گرفتم ،ببین چی می فرمان حضرت حافظ "لسان الغیب"....

در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد

                           حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
از من اکنون طمع صبر و دل و هوش مدار

                           کان تحمل که تو دیدی همه بر باد آمد
باده صافی شد و مرغان چمن مست شدند

                           موسم عاشقی و کار به بنیاد آمد
بوی بهبود ز اوضاع جهان می‌شنوم

                            شادی آورد گل و باد صبا شاد آمد....

من حرفی نمیزنم....

فقط ببین با ما چه کردی....

علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


وقتی میای کنار من ،انگار یه طناب محکم میندازی دور قلبم ،مثل سیم خار دار تار و پود قلبم بهش گره می خوره ،حالا یه سر طناب دست توئه و سر دیگش تو سینه من ،آخ امان راحله از وقتی که بلند میشی بری ،میری سر طناب هم تو دستت ،آره قلبم از تو سینم می کنه ،آخ نمی دونی که چه دردی داره وقتی میری ،نمی دونی چه دردی داره....

علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۰۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


بی چاره منم و چاره توئی راحیل....

علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
چند روز پیش مادرم اینجا بود .داشتم درد و دل می کردم باهاش گفتم مادر من حس می کنم زیاد عمر نمی کنم ،گفت واسه چی ؟گفتم دلیلش را نمی تونم توضیح بدم ،ولی تا حالا حسم بهم دروغ نگفته ،حالا هم این حرف را به تو میزنم چون می خوام اگه تو نوشتن زیاده روی می کنم من را ببخشی ،چون این حرف ها خیلی سنگینی می کنن تو سینه من و من اگه واقعاً قرار باشه از این دنیا برم ،آرزویی که خدایی نکرده با خودم به گور می برم اینقدر بزرگه که دیگه جایی واسه حرفام باقی نمی مونه .پس راحیل من ،بزرگ شاه زندگی من ،من را به بزرگیه خودت ببخش....



بزرگ ترین چیزی که از خدا میخوام آغوش توئه....
اگه روزی بهش برسم دلم می خواد به خواب برم....
سیصد سال ،آره دلم می خواد سیصد سال تو آغوشت بخوابم....
دلم خواب اصحاب کهف می خواد تو آغوش تو....
علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


دلم جز هوایت ،هوایی ندارد....


علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


راحله ای کاش همیشه کنارم بودی و من نصف و نیمه نبودم....

علی طاهری
۰۶ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


به خواب من تنها ،نازنین سر بزن امشب....



علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۴۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

به تعداد پست هایی که هر روز واست میزارم نگاه کن ،امروز که وسط کارگاهم به بهانه های مختلف میام سر لب تاپم ،میدونی ؟هر چی ازت دور تر باشم بیشتر دلم واست تنگ میشه....

امروز خیلی بی تابتم....

علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر



راحله جون ،اللهی علی قربونت بشه ،امروز زرندما خیلی هم کار دارم ولی ترسم از اینه که فردا زنده نباشم ،این حرفی که الان میخوام بزنم واسم خیلی مهم بود که بهت بگم ،می خوام بدونی که شما بزرگ شاه زندگیه منی ،درست مثل شاه صفحه شترنج ،شترنج بازی کردی تا حالا؟؟؟مهم ترین مهره شترنج شاهه ،وقتی شاهت را می بازی ،همه چیزت را باختی و دیگه به بازی نمی تونی ادامه بدی "حتی اگه خودت بخوای" ولی نکته اینجاست که کسی شاهش را از صفحه بیرون نمیندازه حتی اگه ببازتش....

تو هم شاه زندگی منی ،درست مثل شاه بازی شترنج ،تحت هیچ شرایطی تو را از زندگیم نمیزارم بیرون ،و اگه خدایی ناکرده تو را روزی ببازم هیچی واسم نمیمونه ،دیگه نمی تونم بازی کنم ،حتی اگه خودم بخوام ،زندگیم به انتها میرسه ،و نبض حیاتم دیگه نخواهد زد....

جانم فدات زیبا شاه من....

علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۳۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کمکم کن ،من تنهایی زورم به تنهایی نمیرسه راحله ،تنهام نزار....

علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


راحله من نقاش نیستم این یه کارا بلد نیستم ،ولی دلم برات پر میکشه....

علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عشق واقعی یعنی ترس از دست دادن تو....

علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

سلام رئیس ،رسیدم زرند ،خوب با لب تاپ میام که بشه واست پست گذاشت ،خیلی باهات حرف دارم ،آدم که نمی دونه تا کی زنده است ،از ثانیه ثانیه عمرم باید استفاده کنم واسه جون دادن واست ،دوست دارم رویای شیرین روز و شب من....

علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حقیقت ماجرا اینه که هر وقت تو تشریف میاری این جا من به دلم میوفته ،مثل کسی که در خونش را میزنن،توأم هر وقت میای در قلب منا میکوبی ،ولی فکر کردم اگه بخوام هر بار جلو تر بهت خوش آمد بگم کمی بی مزه بشه ،حالا امروز می خوام دوباره این کارا بکنم چون دلم خیلی واست تنگه ،و امروز که اومدی می خوام بدونی بی برو برگشت بالاخره یه روزی ،یه جایی ،جونما فدات می کنم....

علی طاهری
۰۵ اسفند ۹۴ ، ۰۸:۰۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


راحله یادته یه بار گفتم وقتی کنارمی کمتر نفس می کشم که سهم هواما ببخشم به تو ،آره الانم میگم ولی من زرنگ کار خودم هستم ،درسته که کمتر نفس می کشم ولی عمیق نفس میکشم که تمام عطر نفس هات سهم من بشه....

با یه اصفهانی طرفی خانوم خانوما....


علی طاهری
۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۶:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


داشتیم با یکی از بچه ها حرف می زدیم ،رفت تو عرفان و این جور حرفا ،ما هم که خوراکمون همین چیزاست....

یه سوالی پرسید اما توش موندم ،پرسید از نظر تو معجزه یعنی چی ؟توش موندم ،جوابش را نمیتونستم بدم ،نه اینکه ندونما ،ولی جواب من به دردش نمی خورد ،آخه به نظر من معجزه یعنی آغوش تو که شور زار دل را شیرین میکنه ....

هیچی بهش نگفتم ،حرف ما قورت دادم....

علی طاهری
۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


تو چی می دونی من چی میکشم تو غمت ؟چی می دونی ؟این روزا اینقدر دلم واست تنگه که خدا هم دلش واسم سوخته ،آره تازگیا هر دختری را میبینم از دور ،به نظرم شبیه توست ،یه لحظه فکر می کنم توئی ،ضربان قلبم شروع میکنه به تند تند زدن ،به شوق دیدارت ،بعد که نزدیک میشه میبینم تو نبودی ،کار خداست ،دیگه تاب پریشونیم را نداره ،این کارا میکنه که واسه چند لحظه هم که شده دلم خوش باشه....

علی طاهری
۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


راحله هر وقت که نیستی ،خاطراتت رفیق اشک چشمامن....

امروز دیدمتا ولی خیلی خیلی کوتاه بود ،چشمم باز مونده....

راحله خیلی دلم تنگ بود واست ،خیلی زود تموم شد....

علی طاهری
۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تنت بناز طبیبان نیازمند مباد ،همیشه سالم باشی عزیزم....

دل تنگتم....

علی طاهری
۰۴ اسفند ۹۴ ، ۱۰:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ببخشید تند تند پست گذاشتم ،وقتم تنگ بود باید زود برگردم خونه ،همه جا به هم ریختس ،خوشحالم که تونستم بیام ،یه کم دلم آروم گرفت ،خوشحالم که تو اولین و مهمترین الویت زندگیمی....

جانم فدات و در پناه خدا....

علی طاهری
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


دل آشفته کوچه محبتتم راحله....

دل افکار غم نداشتنتم راحله....

راحله اینقدر دلم می خواد الان بهت زنگ بزنم....

اینقدر دلم می خواد یه دقیقه صدات را بشنوم....

ولی هر چی فکر میکنم چیزی به ذهنم نمیرسه که واسه تماس باهات بهونش کنم....

بی بهونه اما اگه زنگ بزنم ،مزاحمت میشم....

چه کنم ؟دل آشفته تار و پود وجودتم....

آخر روزی تو این دل تنگی ها جون میدم....

علی طاهری
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


به دنبال خود در سراب فزون....

کشیدی دلم را به دریای خون....

تو رفتی و من مانده ام با غمت....

گرفتار رنج و عذاب و جنون....

آره راحله ،مجنونتم....


علی طاهری
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


راحله ،راحله ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮓ....

ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﻭ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ....

ﯾﻬﻮ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻭﻧﻦ ﺍﻭﻧﻮﺭﯼ....

ﯾﮑﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﺸﻦ....

ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺸﻪ....

الهی هیچ وقت دلت تنگ نشه عزیز دلم....

ولی این حالیه که زیاد تجربش میکنم تو زندگیم....

چون همیشه دلم واست تنگه....

تا میاد کمی بهم خوش بگذره....


علی طاهری
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

آره از خونه اومدم وسط اسباب کشی حتی اگه واست مسخره باشه اینکار تا بهت بگم همه لحظه های زندگیم را پر کردی ،تا بهت بگم راحله سحرم روی چو ماهَت ،شب من زلف سیاهَت ،راحله زندگیم بی تو دیگه معنایی نداره....

علی طاهری
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


شرحی ز گیسویت حال پریشانم....

حالم امروز دقیقاً به پریشونی گیسوان توست راحله من....

علی طاهری
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اسباب کشی دارم ،خونه بودم ولی اینترنت قطع بود ،اومدم شرکت تا اینجا واست جون بدم کمی ،کمی درد و دل کنم ،کمی باهات حرف بزنم بعدش برگردم خونه به اسباب کشیم برسم ،وقتی میگم همه زندگیمی تو باور نمی کنی....

علی طاهری
۰۳ اسفند ۹۴ ، ۱۴:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


من هماندم گفتم این پروانه خواهد سوخت کاو ،بود مست عشق و دور شمع در پرواز بود....

من از همون اول می دونستم عشقت خونه خرابم می کنه ،ولی باز هم سنگین ترین وزنه ها هم نمی تونن من را از رسیدن به تو باز دارن راحله خانوم....

علی طاهری
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۵:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


همه آدما دوست دارن آزاد باشن ،کسی دلش نمی خواد اسیر باشه ،ولی راحله من از اون  روز که در بند توأم آزادم....

علی طاهری
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اللهی من قربون اون لهجه شیرین سیرجونی عشقم بشم ،همین الان....

خیلی دوست دارررررررررررررررررررررررررررررم....

علی طاهری
۰۲ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


خُب الان چند شبه که به یادت پیانو میزینم و باهاش می خونم .اون ملودی که این شب ها تو دلم کاشتی "تا بهار دلنشین اسمش"

به یاد تو ،و برای تو نگین زیبای زندگیم که رو انگشتر عمرم می درخشی....

تا بهار دل نشین آمده سوی چمن

                        ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

چو نسیم نو بهار،بر آشیانم کن گذر

                        تا که گلباران شود کلبه ویران من

تا بهار زندگی ،آمد بیا آرام جان

                        تا نسیم از سوی گل ،آمد بیا دامن کشان

.

.

                                    

بازا ببین در حیرتم
                        بشکن سکوت خلوتم
چو لاله تنها ببین
                        بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آئینه ام
                        عشقت غم دیرینه ام
بازا چو گل در این بهار
                        سر را بنه بر سینه ام
.
.

تا بهار دل نشین آمده سوی چمن
                        راحله ای عمر من بر سرم سایه فکن....
علی طاهری
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

راحله عمرم ،نگارم مرا ببخش که مُخِل دقایقت شده ام....

علی طاهری
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۳:۵۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


پیش چشم همه از خویش یلی ساخته ام ،پیش چشم تو اما سپر انداخته ام....

پیر هم اگه بشم روزی،راحله جونم ازت دست نمیکشم....

پیر هم اگه بشم به پات میوفتم و التماست می کنم....

یک روز ،حتی اگه فقط یک روز هم از عمرم باقی مونده باشه از خدا وصال تو را تمنا دارم....

اگه روزی برسه که لحظه های آخر عمرم را زندگی کنم ،باز هم التماست می کنم ،باز هم میگم نگار من ،سرور من ،گوشه چشمی مرهمت فرما ،نگارا نگارا نکن پر پرم....

اون روز....

علی طاهری
۰۱ اسفند ۹۴ ، ۱۲:۴۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر