غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

سپاس خدایی را که مرا با غم او آشنا کرد...
روزی که به این خلوت آمدی و ندیدی سخنی تازه از دل خستم،بدان دیگر نمانده نفسی در سینه ام ،چون من تا آخر عمر برایت می نویسم...

چی بگم والا ،باید مرد باشی تا بفهمی

چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۴ ق.ظ

چه حرف بی ربطیه که مرد گریه نمیکنه....
یه وقتایی اونقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتونی گریه کنی....

مخصوصاً وقتی تا سر حد جون به کسی وابسته ای و هیچی ازش نداری....

مخصوصاً وقتی بعد چند روز که هر کدومش به اندازه سالی طول میکشه نگار زیبات را ببینی ولی نتونی سلامش کنی ،نگاهش بهت دوخته نشه ،نشه باهاش حرف بزنی ،وقتی دوباره باید مدت ها چشم انتظار بمونی....

الهی فدات شم عزیزکم....

۹۴/۱۱/۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی