امروز ده ها بار از دفترم اومدم بیرون تا دمی روی ماهت را ببینم ،حتی از دور ،و سلامت کنم ،اما نیامدی ...
نسیم میوزد و سلامم را به او می سپارم تا چون از پنجره اتاقت از تو گذشت به تو برساند سلامم را ...
خوشا به حال نسیم که میبیند و میبوسدت هر دم...
خوشا نسیم صحرا ،که بگذرد بر یارم
که بوسه ها بر گیرد ز چهره دلدارت
وزد به تار مویت ،به عشوه ها گیسویت شانه کند
به کام دل بر رویت بوسه زند
هر آنچه گل بیند در باغ و چمن همه در قدمت فکند
ای کاش من نسیم بودم...
چو میروی ای صبا خرامان
از این گذرگه به کوی جانان
بگو چو مویش منم پریشان
همچون شبنمی ارمغان ببر سوی نازنینم
اشک شوق من تا کند بیان عشق آتشینم.....
نه آوایی ،نه رویایی ،نه دنیایی بی تو مانده بجا....
نه میجویی ،نه می آیی ،نه می خواهی عشق پاک مرا....
نه می خوانی اسم کوچک من ،نه میبینی اشک صورت من....
نه میدانی سینه ام چه بسوخت ،نفهمیدی التماس مرا....
نشنیدی ماجرای مرا ،دل با درد آشنای مرا....
چرا رفتی راحله ز برم ،نمیدیدی روزگار مرا....
شعر از علی طاهری
ببین عزیز دلم ،درباره من هرچی میخواهی فکر کن ولی من تو غم تو اگر اشک به دادم نرسه میمیرم ،اگه روزی یاد تورا یادی نکنم میمیرم ،اسیر تو و غم سنگینت هستم....
عینک میزنم هر روز اما....
رفته بودم مرخصی ،الان تازه اومدم ،تقریبا نیم ساعته ،از روزی که رفتم مدام در تب و تابم ،درسته که ندارمت ولی در نزدیکی تو که باشم دلم آروم تره .بچه گونه باشه واست یا احمقانه حرفی که میخام بزنم ولی اینجا که رسیدم ،هوایی که تو توش نفس کشیدی بودی که نفس بهم داد ،رد پای مهربونتا که رو شن ها دنبال کردم ،اسم قشنگت را که جلوی دفترت فریاد زدم و ....دلم آروم گرفت .جانم فدات رویای من !
غم ها نمیدانند که من غمگین ترین غمگین این شهرم
بیا ای دوست که من تنها ترین تنهای این شهرم......
من زنده نیستم...
آغوشت اندک جایی برای زنده ماندن بود ،که ندارمش....
ترسم که به پایان رسد عمر و تو نیایی...
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی.....؟
از داغ جدایی جگرم سوخت کجایی.....؟
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار
روز فراق را که نهد در شمار عمر......
دیروز فردی که عطر تورا زده بود و بوی تورا میداد تو خیابون از کنارم گذشت ،یک لحظه فکر کردم توئی...
این یعنی قتل غیر عمد...
اونکه حواسشا میده به تو
اونکه دیوونه توئه منم
حتی جونما بگیری ازم
خوشحالم و حرفی نمیزنم
یه جور حس نابی تو
یه رویا و خوابی تو
نبینم بیتابی تو ،بخند...
منم اونکه میمیره بی تو...
تحمل نداره دوریتا...
ممکنه ده ها نفر بیان به زندگیت و بهت ابراز محبت کنن ،ولی هیچ کدومشون مثل من نمیتونه چند روز مهمونت باشه ،عاشقت بشه ،بهت ابراز علاقه کنه ،در برابرت مثل شمع قطره قطره آب بشه ،و در اوج ویرانی ترکش کنی و باز هم عاشقت بمونه ،هر لحظه به یادتم...کجایی عمرم از دیروز دارم میمیرم از نگرانی؟خدایا بلا را از هستی من دور کن....
راحله جان ،کجایی شادی خندانی افسرده ای سالمی ؟؟من نمیدانم ،ولی احساسم تا بحال به من دروغ نگفته ،هر کجا هستی خیال من با توست ،هر کجا هستی روح من در کنار توست ،دستان من به معراج رفته اند تا دعایت کنن امید دل خستم ،امروز احساس خوبی ندارم ،دعا میکنم هر کجا هستی سالم و سرحال باشی و بلا ازت دور باشه امیدم ،اشک هایی را که امروز در فراق تو و در غم و در نگرانیت ریختم را بهت هدیه میکنم ،آب روشنی است .خانه ات روشن ،هر جا هستی فقط سالم برگرد پیشم نگار من ،همیشه بر من بتاب خورشید مهربان من...