چقدر آرام گام بردارم ،تا شاید یک دم بیایی ،کدام ردپا از توست ؟به کدام سو رفته ای ؟ای غافل از من و سوختن من ،صدایم را نمیشنوی ؟که هر دم صدات میکنم ؟که التماست میکنم که یک لحظه بیایی و ببینمت ؟دخیل میبندم ،شمع روشن کردم ،و تو را آرزو دارم ،حتی به قدر لحظه ای دیدنت ...