غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

سپاس خدایی را که مرا با غم او آشنا کرد...
روزی که به این خلوت آمدی و ندیدی سخنی تازه از دل خستم،بدان دیگر نمانده نفسی در سینه ام ،چون من تا آخر عمر برایت می نویسم...

چیزی بی تو نمانده....

پنجشنبه, ۲۶ شهریور ۱۳۹۴، ۰۴:۲۰ ب.ظ

نه آوایی ،نه رویایی ،نه دنیایی بی تو مانده بجا....

نه میجویی ،نه می آیی ،نه می خواهی عشق پاک مرا....

نه می خوانی اسم کوچک من ،نه میبینی اشک صورت من....

نه میدانی سینه ام چه بسوخت ،نفهمیدی التماس مرا....

نشنیدی ماجرای مرا ،دل با درد آشنای مرا....

چرا رفتی راحله ز برم ،نمیدیدی روزگار مرا....

شعر از علی طاهری

۹۴/۰۶/۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی