راحله جون ،این حرف را زود تر از این می خواستم بگم ولی می بایست حداقل یکبار صبح وقتی از خواب بلند میشی دست و صورت نشسته و دست نخورده می دیدمت که امروز دیدم و مطمئن شدم که همون طور بود که فکر می کردم....
همیشه نظرم همین بوده ،زیبایی واقعی به اول صبحه ،وقتی آدم از خواب بیدار میشه و هنوز صورتش دست نخورده ،و تو....
بله بانو جان ،زلف آنست که بی شانه دل از جا بکنَد....
و تو اینگونه ای....
دقت کردی چقدر بهت می گم بزار نوکریتا کنم ،تا امروز متوجه شدی که بزرگ ترین آرزوم غلامیه توئه ،؟؟
تا این لحظه بش فکر کردی چقدر واسه این شغل مشتاق و بی تابم....
نوکری شغل شریفیه راحله جونم ،به شرط اینکه تنها اربابم تو باشی و بس....
تا لحظه ای که زندم ذره ای از ارادت نوکری و غلامیم نسبت به تو کم نمیشه اربابم....
دلآرامم ،راحله ،الان چند ساله چشم تمام اشک هات بودم ،دهان لبخندم باش از این به بعد نازنینم....
عکست را می خواستم ،بهم ندادی ،منم به نظرت احترام تام گذاشتم....
ولی اینبار که ببینمت ،مثل عکاسی ماهر نگاهت میکنم.…
از نزدیکترین زاویه ممکن....
سرت را دقیقاً روبه روم نگه میدارم....
خورشید را رو صورتت پخش می کنم و از این لحظه تو ذهنم عکس می گیرم....
واسه لحظه هایی که نیستی....
یک روز که نمیبینمت دنیا رو سرم خرابه راحله....
عشقم به تو رازیست مقدس و تنها توئی که لایق نزدیک شدن به اونی....
می ترسم راحله ،خیلی می ترسم ،می ترسم روزی من تنها شم و تو تنها نباشی ،راحله دعا کن این اتفاق نیوفته ،اگه این طور بشه من زنده نمیمونم ،به هر قیمتی باشه زنده نمی مونم....
راحله اگه این طور بشه کسی که واست می مرد ،میمیره....
راحله ،همیشگیمی....
تو زندگیمی....
تو اوج دیوونگی و دلبستگیمی....
تو آسمونی ،تو مهربونی....
قلب منا هر جا میری ،میکشونی....
با تو که هستم ،چیزی نمی خوام....
واسم بسه همین که با تو راه میام....
من دل سپردم به تو ،غصتو خوردم....
راحله چند بار رفتی ولی دیدی ،من تو را از یاد نبردم....
راحله ،فوق العادم با تو....
خوب امروز از وقتی اومدم تا حالا نشستم دارم فکر می کنم ،هیچ کار نکردم تا حالا ،به دنبال بهانه ای برای تلفن زدن و حرف زدن با تو ،برای من که تو خودت بهترین بهونه ای ،برای تو اما باید بهونه ای داشته باشم که تماسم جنبه مزاحمت پیدا نکنه ،یکی که تصادف میکنه و خون زیادی ازش میره نیاز فوری به تزریق خون داره وگرنه میمیره ،نیاز من الان به شنیدن صدات از نیاز اون مصدوم به خون بیشتره ،رسماً دارم میمیرم ،دلم می خواست الان بهت زنگ بزنم صدات کنم تو بگی "جان" ،گرچه این "جانی" که میگفتی جانم را میگرفت ،ولی چی بهتر از اینکه تو بگی "جان" و من جون بدم برات....
هر کسی یه سری فانتزی تو ذهنش داره ،فانتزی تو چیه ؟خوشگل ترین اتفاقی که دوست داری واست بیوفته ؟قشنگترین تصویری که دوست داری ببینی چیه؟؟
واسه من بزرگترین فانتزی و قشنگترین تصویری که دوست دارم اتفاق بیوفته لحظه زانو زدنم در برابر توئه ،مطمئن باش یه روز این نقاشی را خلقش می کنم ،یه روزی یه جایی در برابرت زانو میزنم و بهت می گم ناگفته ها را....
یه حرف تو سینم جا مونده راحله ،الان چند روزه نزدم سینم به خس خس افتاده دیگه،نمی دونم بگم یا نه ....
ولی می گم....
یه قول بهم بده....
راحله بهم قول بده اگه خدایی ناکرده من تا زنده ام به تو نرسیدم ،وقتی مُردم قبل از اینکه من را بزارن تو قبر ،یک دقیقه ،فقط واسه یک دقیقه من را تو آغوشت بگیر،نزار من را ببرن ،قبلش این کار را واسم انجام بده ،راحله اگه مُردم و خدایی ناکرده به تو نرسیدم ،این کار را بکن لطفاً....
راحله ،هیچ وقت نیاز نیست عشق و محبتی که بهت دارم را امتحان کنی ،ببینی راسته یا دروغه ،کمی صبر کن خودش امتحانش را پس میده....