خوب به چشمات نگاه کردم....
از نزدیک....
اونقدر نزدیک که گرمای نفسهات دستام را گرم کرد یادته؟؟؟....
دست هم را گرفتیم....
از ته دل دستات را فشُردم....
از ته دل دستات را بو کردم....
از ته دل دستات را بوسیدم....
از ته دل اشک ریختم....
از ته دل صدات زدم راحله....
و الان می تونم از تک تک لحظه های شبی که گذشت یک رمان بنویسم....
ولی گذشت....
الان در حسرت شبی که گذشت ،ثانیه ها را برای تکرار دوبارش میشارم....
و سوگند به نامت راحله که میدونم بازم تکرار میشه....
و قسم به نگاه مهربونت خدا مهربون ترینه....
و مارا به هم می رسونه....
جانم فدات رویای شیرین نزدیک من....
یه شناسنامه از جنس کاغذ میشه نشونه میلاد تنت....
روزی که گریه کردن تو لبخند به لب همه نشوند....
تولدی که من را هم بهونه ای بود واسه بیشتر داشتنت....
اما واسه من هر روز روز میلاد توئه راحله....
واسه اینکه هر روزم پره از خاطرات تو....
و حالا با تبسمی همراه با حسرت اینکه امروز نمیتونم تو آغوشم بگیرمت....روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت
چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم
آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت
روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود
مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت
او کسی بود که از غرق شدن می ترسید
عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت
هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد
پسری ساده که یک روز کبوتر شد و رفت
به خدا به این که نداشته باشمت هم که فکر می کنم می خوام بمیرم....
خیلی بهت بستس عمر و جونم....
حرف الانم را که خوندی سریع نرو سراغ پست بعدی ،اول یه کم روش فکر کن ببین من چی دارم بهت می گم ،منظورم چیه ،بعد برو پست های دیگت را بخون....
هر کسی تو زندگیش دنبال یه چیزی می گرده ،قبول داری ؟یکی دنبال خوشبختی ،یکی دنبال پول ،یکی دوست داره بچه داشته باشه ،یکی آرزوش شهرت و موفقیت و....
راحله با شناختی که تا حالا از من پیدا کردی فکر می کنی من دنبال چی می گردم ؟؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
من دنبال یه بلیط می گردم ،آره چیزی که تو زندگیم می خوام یه بلیطه ،یه بلیط یک طرفه....
یه بلیط یک طرفه به سمت آغوش تو....
آره چیزی که تو زندگیم دنبالشم نه خوشبختیه ،نه ثروت ،نه شهرت ،نه هیچ چیز دیگه ،فقط یه بلیط می خوام به سمت آغوش تو (بدون برگشت) ،آغوش تو را داشته باشم تو زندگیم ،هیچ چی دیگه نمی خوام....
یکم شاید باورش سخت باشه ولی امروز از وقتی اومدم تا همین چند دقیقه پیش نشستم زُل زدم به این صفحه ،هیچ کارم نکردم ،اینقدر بی تابم واست نه میتونستم چیزی بنویسم نه تونستم هیچ کار کنم ،حرفا زیاد ،ولی اشکا نمیزاشتن....
دوباره داره تو را یادم میاد....
راحله امروز دو کلمه حرف حساب دارم باهات....
فقط دو کلمه....
1....دوسِت
2....دارم