بهانه ای برای حرف زدن
يكشنبه, ۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ق.ظ
خوب امروز از وقتی اومدم تا حالا نشستم دارم فکر می کنم ،هیچ کار نکردم تا حالا ،به دنبال بهانه ای برای تلفن زدن و حرف زدن با تو ،برای من که تو خودت بهترین بهونه ای ،برای تو اما باید بهونه ای داشته باشم که تماسم جنبه مزاحمت پیدا نکنه ،یکی که تصادف میکنه و خون زیادی ازش میره نیاز فوری به تزریق خون داره وگرنه میمیره ،نیاز من الان به شنیدن صدات از نیاز اون مصدوم به خون بیشتره ،رسماً دارم میمیرم ،دلم می خواست الان بهت زنگ بزنم صدات کنم تو بگی "جان" ،گرچه این "جانی" که میگفتی جانم را میگرفت ،ولی چی بهتر از اینکه تو بگی "جان" و من جون بدم برات....
۹۴/۱۲/۰۹