ببخشید بانوی من ،خیلی باهات حرف داشتم ولی امروز تا حالا فرصت نشد واست بنویسم....
دیروز رفتم اصفهان فقط واسه یک روز ،ولی تو فراقت رسماً داشتم جون میدادم....
میگفتم غم دنیاست وقتی عشقت دور از اینجاست....
غم دنیاست وقتی که نیست و دل بی رمق و روحت پیشش اونجاست....
یه قول بهم بده....
روزی که بهت رسیدم ،هیچ وقت ازم دور نشو....
تا چند روز پیش وقتی می خواستم تداوم دوست داشتنت و حضورت تو قلبم را توضیح بدم نفس کشیدن را مثال می زدم واست....
نفس کشیدن ،آروم ،بی صدا ،همیشگی....
ولی از امروز به بعد تداوُم دوست داشتنت و سوختن واست را به گریه کردنم تشبیه می کنم....
به اشک هایی که واست می ریزم ،آروم ،بی صدا ،همیشگی....
یه لحظه اگه قطع می شد کمی کار می کردم خوب بود....
جانم فدات راحله.................................
اینقدر جون می کنم تا در به سویم باز کنی ،اینقدر سر خدا فریاد می کشم تا من را لایق تو و تو را بهم هدیه کنه ،راحله ،راحله راحله....