یعنی از روزی که شدی همه زندگیم زندگی زیباست راحیل....
گفته بودم ، "یک روز می افتد...."
غم فراق
می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....
بایگانی
- بهمن ۱۳۹۸ (۱)
- بهمن ۱۳۹۷ (۱)
- شهریور ۱۳۹۷ (۲)
- مرداد ۱۳۹۷ (۳)
- تیر ۱۳۹۷ (۵)
- خرداد ۱۳۹۷ (۴)
- ارديبهشت ۱۳۹۷ (۲)
- فروردين ۱۳۹۷ (۵)
- اسفند ۱۳۹۶ (۹)
- بهمن ۱۳۹۶ (۷)
- دی ۱۳۹۶ (۷)
- آذر ۱۳۹۶ (۱۶)
- آبان ۱۳۹۶ (۸)
- مهر ۱۳۹۶ (۳۲)
- شهریور ۱۳۹۶ (۳۱)
- مرداد ۱۳۹۶ (۱۷)
- تیر ۱۳۹۶ (۱۴)
- خرداد ۱۳۹۶ (۲۲)
- ارديبهشت ۱۳۹۶ (۱۷)
- فروردين ۱۳۹۶ (۸)
- دی ۱۳۹۵ (۱۰)
- آذر ۱۳۹۵ (۸)
- آبان ۱۳۹۵ (۱۰)
- مهر ۱۳۹۵ (۵)
- شهریور ۱۳۹۵ (۱۷)
- تیر ۱۳۹۵ (۱۲)
- خرداد ۱۳۹۵ (۵)
- ارديبهشت ۱۳۹۵ (۲۱)
- فروردين ۱۳۹۵ (۸۵)
- اسفند ۱۳۹۴ (۱۸۲)
- بهمن ۱۳۹۴ (۸۸)
- دی ۱۳۹۴ (۴۳)
- آذر ۱۳۹۴ (۲۸)
- آبان ۱۳۹۴ (۵۶)
- مهر ۱۳۹۴ (۵۹)
- شهریور ۱۳۹۴ (۲۳)
- مرداد ۱۳۹۴ (۲۱)
آخرین مطالب
- ۹۸/۱۱/۱۲دلم نمیخواد
- ۹۷/۱۱/۰۸خیلی چیزا داره عوض میشه
- ۹۷/۰۶/۲۰بدون هر لحظه....
- ۹۷/۰۶/۰۳حرفی که میخواستم بزنم این نیست
- ۹۷/۰۵/۱۷ثابت قدم باش
- ۹۷/۰۵/۰۸سرنوشت
- ۹۷/۰۵/۰۲می خوام که آشتی کنی
- ۹۷/۰۴/۳۰من بهت نیاز دارم
- ۹۷/۰۴/۲۷ساده دل منم نه تو
- ۹۷/۰۴/۱۸تو با قلب ویرانه من چه کردی؟؟؟
پیوندهای روزانه
دلآرامم ،جغرافیای زندگی کوچیک من میان بازوهای توست....
ای کاش تنگتر شود سرزمین من....
من یقین دارم راحله ،اینطور که من عاشق توام یقین دارم وقتی که من متولد شده ام ،به جای اذان نام تو را در گوش من نجوا کردند ....
راحله هستی من ،من یقین دارم....
لبخندم بزرگترین دروغ دنیا بود تو هفته ای که گذشت و تو کنارم نبودی راحیل....
در میان همگان گشتم و عاشق نشدم....
تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم....
همسرم راحله ،به خدای تو سوگند که من حس می کنم تو را تو تمام لحظه های خودم....
به زانو افتادنم در برابر تو راحله ،برخواستنم از زمین است....
امید آنکه تا چند ساعت دیگر باشم و دوباره در برابرت زانو بزنم....
تمام وجودم به فدای آمدنت راحیل....
گر مست ببینیم بدان مست توام....
مجنون تو و خراب و پا بست توام....
هر راه که خواهیم بگردان و ببر....
چون مهره تسبیحم و در دست توام....
گزینه دیگه ای وجود نداره راحله ،برای من یا تو یا مرگ....
راحله عزیزم....
دستهام به نوشتن از تو بد عادت شده اند....
برای هر آغازی پایانی هست....
ولی تو نه در آغاز منی و نه در پایان من....
تو تمام تار و پود هستی منی....
پس تا ابد از تو می نویسم....
بدون تو راحله ,چطور خوش باشم....
تو که هستی دنیا هست....
تو که نیستی هیچ چیز نیست....
روزی به خودم اجازه دادم به تو بگم ماه من که یقین داشتم آسمانت هستم ،و میدونم حالا که آسمانت غرق در خون محبت توست ،همیشه میمانی و ماه شب های تاریکش خواهی بود....
جانم فدای وفایت راحیل....
من یقین دارم راحله ،من یقین دارم....
من یقین دارم خدا برای بوسیدن تو به من لب و دهن داده.....
از همین جا با تمام وجودم میبوسمت....
دلم می خواد چیزایی را که ازت می خوام بهت بگم زودتر....
باهام قهر کن....
باهام دعوا کن....
دمپایی هم اگه خواستی بزن....
تازه اجازه داری یه وقتایی اشکمم در بیاری....
ولی بعد همه اینها....
زود بغلم کن راحله ،زود بغلم کن....
من دیگه طاقت دوریتا ندارم.....
میخوام بهت بگم که اگر از امروز من را جایی در حال مستی دیدی بدون که مست توام....
هر روز و هر لحظه مست توام راحیل....
راحله ،از کل این جهان پر آشوب تنها گوشه دنج آغوشت واسم کافیه....
به راحله سوگند این تنها چیزیه که از این دنیا و زندگی می خوام....
یک روز می افتد....
اون اتفاق خوب را می گم....
راحله ،تمام زندگی من ،من به افتادنی که برخاستنمان از زمین است....
ایمان دارم....
خدا برای سپردن شمع آفرینشش به من صبر کرده تا مطمئن بشه پروانگی و بال و پر سوزاندن را بلد شده ام یا نه.....
راحله عزیزم....
به خدای تو نشون میدم بهای داشتنت جان است و از تقدیم کردنش ابایی ندارم....
بهار قلب من در انتظار شکفتن شکوفه های ظهور تو بعد از زمستان سرد انتظار است، زودتر بیا راحله....
نمیدونم چشمات با من چکار میکنه که وقتی نگاهم میکنی راحله ،آنچنان وجودم از عمق چشمات به لرزه در میاد که همون موقع به خودم میگم ،چقدر زیباست فدا شدن برای چشمانی که تمام دنیای منه....
راحله جونم دلم واسه نوشتن واست تنگ بود عمر من....
دانی که چه چیز مایه آرام عاشق است؟؟
امید به بودن تو که در جان طالب است....
آن روز که لحظه وصال تو از راه میرسد....
دیگر نمیشنوم که راحیل غایب است....
شعر کوتاه از علی طاهری
مولا شمار درد دلم بی نهایت است....
دردم را درمان باش تا نمُرده ام....
راحله....
ای از تبار یاس های خوش بو....
ای تو به رنگ سرمستی....
غبار دوریت سخت بی جان کرده تن سردم را....
نمی آیی...؟؟؟
نمی آیی...؟؟؟
شب ها....
شب نمایان و کوچه در خواب....
ولی من به یاد تو مست و بیدارم....
می نویسم مولا....
تو بخوان عشق....
هنوز نمیدونی واقعاً چقدر دوست دارم....
خدا منتظر دیدن این لحظه هاست....
خودش بهم گفت....
بیا زیاد منتظرش نزاریم....
در تقلای زندگی با تو راحله....
عمری نیازمند تو اما بی تو بودم....
بر دلم بارها نشستی....
و من بارها نبودنت را گریستم....
میدانم حالا آمده ای ،بسیار نزدیک....
ولی هنوز در خانه ام نیستی....
چون من لایق میزبانیت نشده ام هنوز....
در سینه ام هستی....
میون قلبم....
باز هم گریه می کنم....
تا لحظه ای که در خانه یمان میزبانت شوم....
در میان La Isla Bonita....
دعایم کن راحیل....
دعا کن زودتر مدال افتخار در آغوشت گرفتن را به سینه بزنم....
و چقدر سخته که این زیباترین عید را....
به دور از عزیز ترین کسم بگذرونم....
ایرادی نداره اما ،هر جا باشیم دلامون پیش همه اولاً ،دوماً سال آخریه که این اتفاق میوفته....
راحله ، وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی....
تا با تو بگویم غم شب های جدایی....
بارون که میاد ،جاش روی پنجره است....
باران توئی راحیل و بر روی پنجره چشمم جا داری مونسم....
و رسالت من این خواهد بود راحله....
که دو استکان چای داغ را....
از میون صد ها سختی و دشواری رد کنم....
تا در شبی بارانی....
آن ها را با خدای خود....
چشم در چشم هم نوش کنیم....
حتماً.....
به کوری چشم همه مردم....
یک روز....
تو شلوغ ترین نقطه شهرت....
در حالیکه تو چشمام اشک حلقه زده....
دیوونه وار می بوسمت....
همون شکلی که خیلی دوست داری....
بگیر دستام را محکم تر می خوام باورت باشم....
بزن آتیش می خوام خاکسترت باشم....
تموم دل خوشیم به این دنیایی....
شکر خدا چند بار اتفاق افتاده....
وقتی سرم میون آغوشت بود....
انگار در بهشت به روم باز بود....
راحله دنیا را با عطر تنت عوض نمی کنم....
راحله فقط عطر تنت ارزش همه عمرما داره....
فدای عشق تو تمام بودنم....
پرده ز رخسار بیافکن راحیل ،تمنای دیدار تو را دارم....