عشق واقعی یعنی ترس از دست دادن تو....
سلام رئیس ،رسیدم زرند ،خوب با لب تاپ میام که بشه واست پست گذاشت ،خیلی باهات حرف دارم ،آدم که نمی دونه تا کی زنده است ،از ثانیه ثانیه عمرم باید استفاده کنم واسه جون دادن واست ،دوست دارم رویای شیرین روز و شب من....
حقیقت ماجرا اینه که هر وقت تو تشریف میاری این جا من به دلم میوفته ،مثل کسی که در خونش را میزنن،توأم هر وقت میای در قلب منا میکوبی ،ولی فکر کردم اگه بخوام هر بار جلو تر بهت خوش آمد بگم کمی بی مزه بشه ،حالا امروز می خوام دوباره این کارا بکنم چون دلم خیلی واست تنگه ،و امروز که اومدی می خوام بدونی بی برو برگشت بالاخره یه روزی ،یه جایی ،جونما فدات می کنم....
داشتیم با یکی از بچه ها حرف می زدیم ،رفت تو عرفان و این جور حرفا ،ما هم که خوراکمون همین چیزاست....
یه سوالی پرسید اما توش موندم ،پرسید از نظر تو معجزه یعنی چی ؟توش موندم ،جوابش را نمیتونستم بدم ،نه اینکه ندونما ،ولی جواب من به دردش نمی خورد ،آخه به نظر من معجزه یعنی آغوش تو که شور زار دل را شیرین میکنه ....
تو چی می دونی من چی میکشم تو غمت ؟چی می دونی ؟این روزا اینقدر دلم واست تنگه که خدا هم دلش واسم سوخته ،آره تازگیا هر دختری را میبینم از دور ،به نظرم شبیه توست ،یه لحظه فکر می کنم توئی ،ضربان قلبم شروع میکنه به تند تند زدن ،به شوق دیدارت ،بعد که نزدیک میشه میبینم تو نبودی ،کار خداست ،دیگه تاب پریشونیم را نداره ،این کارا میکنه که واسه چند لحظه هم که شده دلم خوش باشه....
تنت بناز طبیبان نیازمند مباد ،همیشه سالم باشی عزیزم....
دل تنگتم....
ببخشید تند تند پست گذاشتم ،وقتم تنگ بود باید زود برگردم خونه ،همه جا به هم ریختس ،خوشحالم که تونستم بیام ،یه کم دلم آروم گرفت ،خوشحالم که تو اولین و مهمترین الویت زندگیمی....
جانم فدات و در پناه خدا....
دل آشفته کوچه محبتتم راحله....
دل افکار غم نداشتنتم راحله....
راحله اینقدر دلم می خواد الان بهت زنگ بزنم....
اینقدر دلم می خواد یه دقیقه صدات را بشنوم....
ولی هر چی فکر میکنم چیزی به ذهنم نمیرسه که واسه تماس باهات بهونش کنم....
بی بهونه اما اگه زنگ بزنم ،مزاحمت میشم....
چه کنم ؟دل آشفته تار و پود وجودتم....
آخر روزی تو این دل تنگی ها جون میدم....
راحله ،راحله ﺁﺩﻣﺎﯼ ﺩﻟﺘﻨﮓ....
ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺧﻮﺵ ﻣﯿﮕﺬﺭﻩ ﻭ ﻣﯿﺨﻨﺪﻥ....
ﯾﻬﻮ ﺳﺮﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﻣﯿﮕﺮﺩﻭﻧﻦ ﺍﻭﻧﻮﺭﯼ....
ﯾﮑﻢ ﺛﺎﺑﺖ ﻣﯿﺸﻦ....
ﯾﻮﺍﺵ ﯾﻮﺍﺵ ﭼﺸﻤﺎﺷﻮﻥ ﭘﺮ ﺍﺷﮏ ﻣﯿﺸﻪ....
الهی هیچ وقت دلت تنگ نشه عزیز دلم....
ولی این حالیه که زیاد تجربش میکنم تو زندگیم....
چون همیشه دلم واست تنگه....
تا میاد کمی بهم خوش بگذره....
آره از خونه اومدم وسط اسباب کشی حتی اگه واست مسخره باشه اینکار تا بهت بگم همه لحظه های زندگیم را پر کردی ،تا بهت بگم راحله سحرم روی چو ماهَت ،شب من زلف سیاهَت ،راحله زندگیم بی تو دیگه معنایی نداره....
اسباب کشی دارم ،خونه بودم ولی اینترنت قطع بود ،اومدم شرکت تا اینجا واست جون بدم کمی ،کمی درد و دل کنم ،کمی باهات حرف بزنم بعدش برگردم خونه به اسباب کشیم برسم ،وقتی میگم همه زندگیمی تو باور نمی کنی....
اللهی من قربون اون لهجه شیرین سیرجونی عشقم بشم ،همین الان....
خیلی دوست دارررررررررررررررررررررررررررررم....
خُب الان چند شبه که به یادت پیانو میزینم و باهاش می خونم .اون ملودی که این شب ها تو دلم کاشتی "تا بهار دلنشین اسمش"
به یاد تو ،و برای تو نگین زیبای زندگیم که رو انگشتر عمرم می درخشی....
تا بهار دل نشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چو نسیم نو بهار،بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ویران من
تا بهار زندگی ،آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل ،آمد بیا دامن کشان
.
.
پیش چشم همه از خویش یلی ساخته ام ،پیش چشم تو اما سپر انداخته ام....
پیر هم اگه بشم روزی،راحله جونم ازت دست نمیکشم....
پیر هم اگه بشم به پات میوفتم و التماست می کنم....
یک روز ،حتی اگه فقط یک روز هم از عمرم باقی مونده باشه از خدا وصال تو را تمنا دارم....
اگه روزی برسه که لحظه های آخر عمرم را زندگی کنم ،باز هم التماست می کنم ،باز هم میگم نگار من ،سرور من ،گوشه چشمی مرهمت فرما ،نگارا نگارا نکن پر پرم....
اون روز....