نزدیکمی و جان میدهم برای تو عاقبت
پنجشنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۴، ۱۲:۵۷ ب.ظ
در تقلای زندگی با تو راحله....
عمری نیازمند تو اما بی تو بودم....
بر دلم بارها نشستی....
و من بارها نبودنت را گریستم....
میدانم حالا آمده ای ،بسیار نزدیک....
ولی هنوز در خانه ام نیستی....
چون من لایق میزبانیت نشده ام هنوز....
در سینه ام هستی....
میون قلبم....
باز هم گریه می کنم....
تا لحظه ای که در خانه یمان میزبانت شوم....
در میان La Isla Bonita....
دعایم کن راحیل....
دعا کن زودتر مدال افتخار در آغوشت گرفتن را به سینه بزنم....
۹۴/۱۲/۲۷