خسته نباشید
دوشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۰۵:۴۴ ب.ظ
زیاد میام به خونه...
ولی حرف نمیزنم...
روزی ده بار...
بیست بار...
خونه خاک گرفته...
گرد تنهایی و سردی و تاریکی...
و انگار دلی خوش نیست که آب و جاروش کنه...
دلم تنگه برات...
خیلی زیاد...
ولی حرف نمیزنم...
نمیدونم...
شاید خیلی گفتم و نفهمیدی...
شاید خیلی باریدم و ندیدی...
شاید نمیخوای بشنوی...
نمیخوای بدونی علی را...
نمی خوای داشته باشی مرد این خونه را...
خیلی حرف دارم باهات...
ولی سفت جلو دهنم را گرفتم که حرف نزنم...
از بس گفتم و نشنیدی....
۹۶/۰۹/۲۷