خودتا گول نزن
اینی که من و تو مدتی از هم جدا باشیم و من تلاش کنم زندگی را اون طوری که تو می خوای بسازم و تو برگردی یه قولی بود که به هم دادیم...
دوباره عهد شکنی نکن راحله...
پل های پشت سرمون را خراب نکن...
نه تو بعد من آینده ای داری و نه من بعد تو...
بزار اون طور که حقمونه زندگی کنیم...
خواهش می کنم ازت راحله...
من دوست دارم...
اگه هنوز میای خونه و این متنا می خونی بدون دلم می خواد باهات زندگی کنم...
تمام زندگی ما به پات ریختم...
یه بار دیگه هم این کارا می کنم...
از این مملکت میریم...
و اینقدر به امروز خودم و تصمیمم برای با تو بودن ایمان دارم که حق طلاق را می دم بهت...
روش فکر کن...
این تمام کاریه که می تونم بکنم...
فقط می خوام باشی...
زنم باشی...
خیلی دلم برات تنگه ،خیلی...
فراموش کنیم گذشته را از نو شروع کنیم...
حق طلاق را بهت می دم چون به خودم ایمان دارم و میدونم طوری کنارت زندگی می کنم که هیچ وقت نخوای بری...
روش فکر کن لطفاً...
خواهش می کنم...
خودتم گول نزن دیگه ،بسه...