غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

سپاس خدایی را که مرا با غم او آشنا کرد...
روزی که به این خلوت آمدی و ندیدی سخنی تازه از دل خستم،بدان دیگر نمانده نفسی در سینه ام ،چون من تا آخر عمر برایت می نویسم...

هیچ وقت عاشق نبودی

جمعه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۳۶ ق.ظ




عاشق نبودی...

هیچ وقت عاشق هیچ کس نبودی...

اون حسی که شما داشتی هوس بوده نه عشق...

چون عشق نمیمیره راحله خانوم...

هرگز نمیمیره...

اون حسی که الان تبدیلش کردی به نفرت مثل آب خوردن عشق اگه بود خودتم می کشتی نمیتونستی به نفرت تغییرش بدی...

عاشق اگه بودی می فهمیدی که اون پیراهنی که ازت رو تخت گذاشته بودم تنها سهمی بود که از زندگی مشترکم با تو میخواستم و تنها چیزی بود که باعث می شد شب ها آروم بگیرم چون بوی تو را می داد و خوب یادت میاد که من شب ها فقط به بوی تو آروم می گرفتم...

بُخل و تنگ نظریت باعث شد برش داری و حتی تکه پارچه ای را از من دریغ کنی...

تکه پارچه ای که تو این روزها تنها دلخوشیه من بود...

عاشق اگه بودی به جای اینکه ازم بدزدیش تو هم یه پیراهن از من بر میداشتی به جای نمک و ماکارونی و روغن سرخ کردنی...

و تو روزهای نبودم باهاش درد و دل می کردی ...

با پارچه ای که مال کسی بود که خیلی دوست داشت...

هیچ وقت عاشق نبودی و هرچی بدبختی می کشی تو زندگیت به خاطر وجود خودته و اینکه نمیتونی کسی را از دل و جون دوست داشته باشی و فقط مادی گرایی...

عاشق اگه بودی هدایایی که برات با جون و دل فرستاده بودم را با گل های روش جا نمی ذاشتی که بشن آینه دق دادن من تو

خلوتی که هیچ کس برام نمونده...

حتی اگه نمی خواستیشون میبردی و آتیششون میزدی تا دلی را نشکنی...

درسته سعی می کنی از من یه غول بسازی تو ذهن همه که طلاقت را موجه جلوه بدی...

ولی خیلی ظلم کردی بهم به واسطه همین کارای به خیال خودت کوچیکت و من قامتم دیگه راست نمیشه از غم و غصه ای

که تو تو دلم کاشتی...

هزار بار گفتم باز هم میگم...

خدا هست ...

خدا میبینه...

اونچه تو با من کردی...

بهترین آرزویی که میتونم برات بکنم اینه که خدا نعمت عشق را بهت عنایت کنه که از لذتش بهره مند بشی و بفهمی تو دنیا چیزهای با ارزش تری هم هست که روح آدم را جلا میده...

آرزو می کنم خدا همون حسی را که به من داد به تو هم عنایت کنه...

همون حسی که باعث شد با همه بدی ها و ستم هایی که بهم کردی هنوز نتونم ازت متنفر باشم و هر لحظه باهات درد و دل کنم و دلم برات تنگ باشه...

آرزو می کنم رحمت خدا شامل حالت بشه تا عاشق باشی...

عاشق یه نفر که نتونی بدون اون نفس بکشی...

دعا می کنم خدا تو را عاشق کسی کنه که حتی تو روزای نبودش شب مجبور باشی پیراهنش را بندازی رو صورتت تا خوابت ببره...

اون روز مطمئن باش به یاد من میوفتی...

و اون روز مطمئن باش می فهمی چه با من کردی...

خدا هست...

خدا میبینه...

۹۶/۰۶/۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی