با آبرو زندگی کن
راستش خیلی دلم برات سوخت راحله...
وقتی دیدم اومدی تو خونه وسیله هاتا ببری...
کنار اون روغن سرخ کردنی را هم بردی...
دلم خیلی سوخت که تخمه را هم بردی...
مگه تو واقعا اینقدر درمونده شدی...
بمیرم من نبینم این روزها را...
وای ،وای ،وای...
نمک ،یک بسته ماکارونی که خریده بودم و چیزایی را که حتی اگه تو بر نمی داشتی من می ذاشتم واست که ببری و هیچ ارزشی نداشتن...
دیدی که وسیله های یخچال فریزم برات گذاشتم...
همه اونا را من خریده بودم ولی ارزش ندارن...
ولی دلم سوخت که راحله من الان به جایی رسیده که بره واسه فامیلش تعریف کنه که حتی ماکارانی را هم برداشتم ...
اونا هم بگن آفرین تو چقدر زرنگی...
حتی نمکم که خودش خریده بود را ازش گرفتی...
پودر ژله را هم بُردم ،ببینین من چقدر زرنگم...
واقعاً آفرین بر تو که اینقدر زرنگی...
اینا زرنگی نیست راحله خانوم..
اینا بدبختیه ،این ها بیچارگیه ،اینا تنگ نظریه عزیزم...
ولی من اگه بودم از شوهر سابقم کمی پول می گرفتم برم وسیله بخرم واسه خودم ...
نه اینکه یک بسته ماکارونی و یک روغن سرخ کردنی و یه مشت آشغال با خودم ببرم آبرو خودما ببرم...
،دیدی که گفتی کرایه ماشین بهت دادم در حالیکه به من اصلاً ربط نداشت...
الهی بمیرم راحله ،به کجا داری میرسی...
عزیز دلم...
برگرد سر زندگیت با آبرو زندگیی کن نه اینکه حتی نتونی از یه ماکارونی بگذری...
برگرد عزیزم آبروتا بخر...
نمی خوای هم برگردی با عزت زندگی کن...
راحله تو رفتی من شکستم...
نگهبان می گفت چته ،گفتم نگرانشم...
خیلی داری کوچیک می کنی خودتا...
اگرم نمی خوای برگردی با عزت زندگی کن...
سرتا بالا نگه دار...
قدر و منزلت خودتا پایین نیار...
نه در برابر من و نه در برابر هیچ مرد عوضیه دیگه...
اگه مشکل مالی داری به من بگو با عزت بهت پول بدم...
نرو تو خونه کسی روغن سرخ کردنی بردار...
آبروت پیش من رفت...
200 تومنم میدم یه بسته نمک...
ولی آبروی تو رفت راحله...
خودتا خورد نکن...
خودتا خراب نکن...
یا برگرد سر زندگیت یا با عزت زندگی کن واسه خودت...
تو را خدا عزت و شرف تا از بین نبر...
راحله تو را خدا با آبرو زندگی کن...