بی لیاقتی شاخ و دم نداره
چهارشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، ۱۰:۵۴ ق.ظ
کم سعادتی شاخ و دم نداره ،راحله عصابم خورده ،دیدمت ،تو دفتر مالی بودم ،شتابون پریدم بیرون ،قلبم تند تند میزد ،انگار که به جای سینم داره تو دهنم داره میتپه ،خوشحال بودم که سلامت می کنم ،تو جواب میدی و من مست صدای نازنینت میشم ،اما نشد ،رد شدی ،پشت سرت بودم ،نمی دونستم صدات کنم یا نه ،نمیدونم ،ترسیدم مبادا توجه زیادم یا تلاشم واسه صحبت با تو باعث شک دوستت بشه ،گذشت ،تو رفتی نازنینم و حالا حسرتش رو سینم مونده عزیزم ،بعد چند روز حسرت شنیدن صدات ،خیلی باهات حرف داشتم ،خیلی دلم واست تنگ بود ،خیلی زیاد...
۹۴/۱۱/۲۱