غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

می نویسم با چشم خیسم ،حرفای دلما دونه دونه شاید یه روزی اونا را خوندی ،شاید فهمیدی چی کشیده این عاشق دیوونه گریه کردم تا بمونی ،نشد احساسما بدونی تو نشدی قسمت من ،حالا این منم که تا ابد از تو میخونه....

غم فراق

سپاس خدایی را که مرا با غم او آشنا کرد...
روزی که به این خلوت آمدی و ندیدی سخنی تازه از دل خستم،بدان دیگر نمانده نفسی در سینه ام ،چون من تا آخر عمر برایت می نویسم...

در میزنم باز

دوشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۱:۵۴ ب.ظ


آن قدر حلقه زنم بر در میخانه ی دوست....

تا کند صاحب میخانه به رویم در باز....

به پات نشستم راحله ....

به پای تو و مهر تو....

آره تا روزی که زنده ام....

اینقدر در میزنم تا در به رویم باز کنی....

تا به میخانه تو جامی لبا لب سر کشم....

تا ز آن باده چشمت قدحی پر بنوشم....

تا به پایت افتاده و در دم جان دهم....

تا روزی برایت بگویم ناگفته های حقیقت وجودم در پیچ و تاب غمت را....

تا....

۹۴/۱۱/۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
علی طاهری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی