بیمار توأم
دوشنبه, ۱۹ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۰۹ ب.ظ
راحله ،نداری مریضی به بد حالیه من....
ندیدم دمی چون مسیحایی تو....
دردم را به دم مسیحاییت درمان باش طبیبم....
دلم واست خیلی تنگ شده ،تنگ شده ،تنگ شده....
آه راحله ،فدای شمیم دلربای نفس هات ،چیزی ندارم که فدای تو کنم ،ولی هنوز یک جرعه از جانم باقیست ،بیا تا آخرین جرعه جانم را تقدیمت کنم ،این آخرین جرعه را تو بنوش ،بیا نور چشمم ،بیا که نگاه خون شده ام لاله زار انتظارت شده ،بیا راحیل من ،نگارا ،قلبم تو سینه شتابان ،تند تند نامت را صدا میزنه ،بیا بیا بیا از پا افتادم راحله،بیا....
ای کاش هر لحظه میدیدمت....
۹۴/۱۱/۱۹