یک دم فراق
دوشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۵ ق.ظ
یک عمر می شود سپری ،یک دم فراق
یک دوست بایدش فقط ،همدم فراق
این لحظه های بی تو چقدر سخت می روند
خسته شدم از این همه پیچ و خم فراق
گفتم که چیست این لکه سیَه ،گفت عاشقی
اشک سحر بریزم و باز در ماتم فراق
ای راحله یکبار به مهمانیَم بیا
با ما بشین در این خلوت زمزم فراق
بی عمر زنده ام من و این بس عجب مدار
آن کیست که زنده بماند در سایه فراق
شعر از علی طاهری
برای تو عزیز دل که به قدر لحظه ای به من نمینگری....
راحله مرا دریاب....
۹۴/۰۸/۲۵