هنوز انتظارت میکشم
تا نفس باقیست اینجا انتظارت میکشم
خرد کردی استخوانم را مهم نیست باز ،فریادت میکشم
از دلم خواهی روی باشد تلاشت را بکن
این خیال باطلیست کز مهر تو دست میکشم
همدم هر روز یاد و خاطرات من شدی
گر نباشی من به روی زندگی خط می کشم
یاد دارم آن شبی را که تو دشنامم زدی
بر سر و رویم به طعنه زخم جانسوزم زدی
گرچه ویرانم تو کردی راحله اما هنوز
محض دیدار جمالت باز هم صف میکشم
آه و صد حیف روزگاری مُحترم میخواندیَم
گرچه از چشمت فِتادم ،سوی تو پر میکشم
عمر ما را مرهمی بود و دریغش کرده ای
جام زهری ماند و بی تو یک شبی سر میکشم
یک نفس باقیست آن را من نگه می دارم و
تا شب رحلت ز هجران تو مِحنت میکشم
شعر از علی طاهری
و چقدر واسم زیباست شبهایی که در حوالی خانه ات میشینم و برایت شعر میگم.....
صدایم را بشنو زین پس......