من از آن روز که در بند توام آزادم
پنجشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۴۰ ب.ظ
شب رحلت هم از بستر روم در قصر حور العین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم......
بهت اس ام اس دادم دیشب گفتم واسم دعا کن چون با چشم گریون نمیشه رانندگی کرد تو شب خطرناکه ،چشم خیسم جایی را نمیتونست ببینه تو تاریکی شب،نه اینکه دل خوش کرده باشم به این دنیا ،نه اینکه بترسم از مرگ،فقط فقط واسه اینکه سالم برسم تا بمونم تا یک روز بهت برسم و تو آغوش تو جون بدم ،هر آدمی یه آرزو تو زندگیش داره ،اینم آرزوی منه،تو جواب پیامم را ندادی ،تا خود خونه گوشی دستم بود جلو چشمم ،جواب ندادی اما....
من فقط میخواستم دعا کنی تا روزی تو آغوش تو جون بدم ،سینه ام میسوزه از سنگینی سکوتت....
فریاد ،فریاد ،فریاد از داغ جدایی و بی خبری از تو نگارا....
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم......
بهت اس ام اس دادم دیشب گفتم واسم دعا کن چون با چشم گریون نمیشه رانندگی کرد تو شب خطرناکه ،چشم خیسم جایی را نمیتونست ببینه تو تاریکی شب،نه اینکه دل خوش کرده باشم به این دنیا ،نه اینکه بترسم از مرگ،فقط فقط واسه اینکه سالم برسم تا بمونم تا یک روز بهت برسم و تو آغوش تو جون بدم ،هر آدمی یه آرزو تو زندگیش داره ،اینم آرزوی منه،تو جواب پیامم را ندادی ،تا خود خونه گوشی دستم بود جلو چشمم ،جواب ندادی اما....
من فقط میخواستم دعا کنی تا روزی تو آغوش تو جون بدم ،سینه ام میسوزه از سنگینی سکوتت....
فریاد ،فریاد ،فریاد از داغ جدایی و بی خبری از تو نگارا....
۹۴/۰۷/۳۰