گناه من
گنه من شده عشقت که به دل دارم باز
همچو پیچ سر زلفت ، پریشانم باز
آفتابی تو و من مهر تو را می جویم
در خیال مه رویت به تو دل دادم باز
ای مسیحای تو پر بار تر از جان مسیح
در سراپرده دل نام تو آویزم باز
رد پای تو در این راه چه زیباست نسیم
من به دنبال تو آیم که چه خوشحالم باز
نام تو راحله آری ، شعری است تمام
چشم های تر و من باز غزل گویم باز
جان به جانان تو دادم همه جان و همه نور
در هوای رخ تو شوق تو میدارم باز
اشک هایم همچنانم همه شب ها جاریست
از خدا در طلبت عطر تو می جویم باز
بی تو روزم شب و بی تو همه فصل ها پائیز
از بهار قدمت شوق بیان دارم باز
ز چه رو در نفسم نام و نشانت جاریست
به چه سان در پی مهر تو خریدارم باز
شده ام مست نگاهت ، ای حضرت دوست
در مسیر تو در این دام بیوفتادم باز
از خدایان تو وصل تو تمنا دارم
از میان همه خوبان ،تو را خواهم باز....
راحله ،جانم فدایت....
شعر از علی طاهری....