سر دوراهی
دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۰۰ ب.ظ
چهره ات یادم میاد ،صدای زیبات هم ،هر لحظه ،اینجا سر کار ،یا تو خونه ،هنوز یادت میوفتم ،کاش عکستا داشتم بی معرفت ،دلم برات تنگ شده ،دیروز دیدمت ولی انگار صد ساله نبودی ،موندم حالا سر دوراهی ،یادت میاد گفتی تنهات نمیزارم ،حالا ببین این شده روزگام ،قلبم واست میتپه ،نمیدونی تنهایی چه قدر سخته ،من تنهام راحله ،خیلی تنهام ،بغض دارم دوباره ،مجبورم محض باز شدن راه نفسم بشکونمش ،باز اینجا تو دفتر سر کار و همکارام که دوباره زیر چشمی اشک ریختن من را تماشا میکنن ....
۹۴/۰۷/۲۷