عزیزم ،دلبرم جانم فدایت
دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ق.ظ
راحله جانم سلام ،جانم به فدایت آرامشم ،به چه زبونی باید ازت تشکر کنم ؟با کدام کلمه ؟چی باید بگم نازنینم ؟خواب بودم یا بیدار ؟جانان من ،دیشب بالاخره آمدی ،فضای خونه را معطر کردی به عطر نفس هات ،عمر و هستی من ،شور زندگی من ،دیشب را تا صبح روی کاناپه ای که نشسته بودی سپری کردم ،تا خود صبح ،مست عطر تن نازنینت ،وجب به وجب جایی که نشسته بودی را غرق بوسه کردم ،فدای نگاه پر مهرت شوم عزیز دلم ،تو دیشب رفتی و اتفاقی افتاد که انتظارش را داشتم ،درب را که بستم او گفت "واااای علی من عاشقش شدم ،واااای چقدر دوست داشتنی بود " .حالا دیدی ،دیدی که من جرمی ندارم که دیوانه و مجنون تو بشم ،راحله اشک امانم نمیده تا حرف بزنم ،راحله ،راحله ،راحله....
۹۴/۰۷/۲۰