خنجر تیز
پنجشنبه, ۲۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۵۹ ب.ظ
کو آن خنجر تیزی که کنم پاره جگر
که جگر سوخت دگر در طلبت بار دگر
کو آن مهر و مهی کز سر چشم تو بریخت
که دگر نیست در آفاق چو من دل داده دگر
آه ای راحله تو بر من زده ای تیر جفا؟
من که راحت به تو تقدیم کنم جان دگر
به تو نزدیک بُدم آن روز که صد حیف گذشت
به چه دل خوش کنم امروز به ایام دگر؟
یارا تو به دنبال چه گردی ،مجنون اینجاست
به تو صد بار درود و به من سودای دگر
مه شیرین من ای راحله جانم به فدات
که در این عمر بسازم ز خود افسانه دگر
شعر از علی طاهری برای تو که تنهایم گذاشتی و هنوز تمام زندگی من هستی
۹۴/۰۵/۲۹